لذت کوچینگ

سلام
من یک کوچ آموزش دیده هستم ، یعنی رفتم در کلاس های آموزش کوچینگ شرکت کردم و بعد از پشت سر گذاشتن کلاس ها موفق شدم از یکی از مراکز رسمی آموزش کوچینگ مدرک بگیرم.(چقدر از داشت !!!)
اما این ها فقط یک روی ماجراست . مساله اصلی اینه که من از اینکه به افراد دیگه کمک کنم تا بتونن پیشرفت کنن لذت می برم.
برای کمک به دیگران راه های مختلفی وجود داره ، راهی که من انتخاب کردم به مردم کمک میکنه تا توانمند تر بشن .
حرفه ی کوچینگ بسیار حرفه ی لذت بخشی هست ، وقتی میبینی بعد از یک دوره ی سه ماهه که با یک مراجع گذروندی و اون فرد به درجه ی بالایی از موفقیت رسیده و راهش رو پیدا کرده حس خیلی خوبی بهت دست می ده.
درسته که از نظر حرفه ای مسوولیت یک کوچ فقط در طی جلسه کوچینگ هست و اثر بخش بودن جلسات به عهده ی کوچی هست اما دیدن موفقیت کوچی حتی اگه همه ی افتخارش هم مربوط به خودش باشه (که همین طور هم هست ) باز هم لذت بخشه.
یکی از کارهایی که من در طی دوره های کوچینگ انجام میدم (فرقی نمی کنه دوره ی کوچینگ توسعه ی فردی باشه یا دوره ی منتور کوچینگ مدیران) معرفی کتاب هست.
متاسفانه ما رتبه ی خوبی تو سرانه ی مطالعه کتاب نداریم و یکی از دلایل فاصله ی زیاد ما با جوامع توسعه یافته هم به همین امر هست.
یعنی اگه بتونیم کمک کنیم مردم کشورمون یک دهم مدت زمانی رو که هر روز تو دنیای مجازی سپری میکنن و اغلب غیر از تلف کردن وقت چیزی هم کاسب نمیشن رو به مطالعه ی کتاب های خوب اختصاص بدن ، مطمئن باشید وضعیت کشورمون خیلی بهتر از الان میشه.
در مورد کتاب خوندن من هم مثل مربی خوبم آقای اهورا هاشمی اعتقاد دارم که بهتره کتاب های توصیه شده بخونیم . یعنی برای انتخاب کتاب به افرادی مراجع کنیم که ضمن شناخت کافی از کتاب هایی که معرفی میکنن از ما هم شناخت نسبی داشته باشن و کتابی رو به ما معرفی کنن که مناسب حال ما باشه.
من یک تجربه شخصی خیلی بد تو این زمینه دارم؛ اولین کتابی که من به واسطه ی معرفی یکی از دوستانم از پائولو کوئیلو نویسنده شهیر برزیلی خوندم کتاب “خاطرات یک مغ “ بود . اونقدر از این کتاب و نویسنده اش بدم اومد که تا شش سال سراغ بقیه کتاب هاش نرفتم و بعد از اون همه سال به پیشنهاد دوست دیگه ای کتاب “کیمیاگر “ رو خوندم و این بار چقدر افسوس خوردم که چرا زودتر با این کتاب آشنا نشدم.
بعد از کیمیاگر تعداد زیادی از کتاب های پائولو کوئیلو رو تهیه کردم و با اشتیاق اونا رو خوندم . هنوز هم بعضی از این کتاب ها رو هر چند وقت یک بار بازخوانی می کنم و هر بار نکات جدیدی پیدا میکنم .
مکتوب ، بریدا‌ ، زهیر ، رزم آور نور ، کوه پنجم و ….
پس انتخاب کتاب خوب برای مطالعه بسیار مهم هست . اگر انتخاب درستی نداشته باشیم چه بسا باعث بشه افزون بر هدر دادن وقت و هزینه مالی ، میل به کتاب خوانی هم در ما ضعیف بشه.
من نمی دومنم شما چه کسی هستین و شغل تون چیه ، اما اگه مدیری هستین که به دنبال یک کتاب جمع و جور و عالی می گردین که روی میزتون داشته باشین و هر چند وقت یک بار بازش کنین و یکی دو صفحه ازش بخونین و استفاده کنین ، کتاب مدیر در نقش مربی نوشته ی مشترک “ کن بلانچارد “ و “ دان شولا “ رو پیشنهاد میکنم.
با توجه به مقاله قبلی که درمورد کمبود نیروی کار نوشته بودم نیاز هست که مدیران با روش های مربی گری هم آشنا بشن و برای خلق نتایج عالی از همه ی ابزارهای ممکن استفاده کنن.
به امید اینکه یک روز ایران هم در زمینه ی کتاب خوانی تو دنیا رتبه ی قابل توجهی داشته باشه (از آخر اول نشیم).
موفق باشید.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *