یک شروع تازه
سلام
امروز هجدهم فروردین سال ۱۴۰۱ میباشد من رسول محمد بیگی به عنوان یک کوچ آموزش دیده دوره جدیدی از زندگی حرفه ای خودم را آغاز می کنم. برای امسال برنامههای جدیدی در نظر گرفته ام یا بهتر است بگویم برنامههای جدیدی برای انجام دادن در سال جدید در نظر گرفته ام. تغییرات جدیدی در زندگی من حاصل خواهد شد می خواهم در این سال بخشی از تجربیاتم را در اختیار شما قرار بدهم
بارها به همکارانم گفتهام که اگر میخواهید در زندگیتان تغییری حاصل شود ابتدا باید این تغییر در ذهن شما ایجاد شود، برای تغییر در ذهنتان باید ورودی های ذهن تان را تغییر دهید. اگر مانند گذشته فکر کنید اگر مانند گذشته عمل کنید همان نتایج قبلی را به دست خواهید آورد و دستاورد جدیدی نخواهید داشت باید ذهن خود را توسعه دهید. وقتی از کلمه باید استفاده می کنم به این معناست که راه دیگری وجود ندارد .
من تغییر را از خودم آغاز می کنم.
می خواهم سبک زندگیم را تغییر دهم، می خواهم در سال جدید دست به اقدام بزنم.
برای رسیدن به این هدف همان طور که در در ابتدای مطلب گفتم باید ورودی ذهنم را تغییر بدهم .
من بسیار خوشبخت بودم که امسال با استاد بسیار عزیزی آشنا شده ام امسال افتخار این را دارم که در خدمت دکتر شیرمحمدی عزیز استاد گرانقدر ، خودم را توسعه بدهم.
امیدوارم با انجام دادن تمریناتی که ایشان می دهند بتوانم گامهای عملی برای این تغییر آغاز کنم
من یک کوچ هستم و می خواهم با استفاده از این توانایی و مهارتی که دارم به دوستان دیگر کمک کنم .
در این وبسایت تصمیم دارم تجربیاتم را در اختیار شما قرار بدهم
اگر به تاریخ مطالب درج شده در این وبسایت توجه کنید میبینید فاصله های زمانی زیادی بین مطالب وجود دارد و این نشانگر این است که نوشتن برای من بسیار سخت بوده است برای رفع این مشکل چارهای جز تمرین ندارم . البته با استفاده از مطالبی که استاد در کلاسشان ارائه میدهند و ابزارهایی که معرفی میکنند این کار آسان تر شده است. انشاالله سایر مطالب را نیز به همین شکل خواهم نوشت.
مطالبی که بعد از این در این وبسایت خواهم نوشت شامل توضیحاتی در مورد کوچینگ و عملکرد آن خواهد بود. کتاب های بسیار مفیدی در زمینه خود یاری معرفی خواهد شد ابزارهای بسیار بسیار مفیدی برای استفاده شما دوستان عزیز معرفی خواهد گردید.
بسیار بسیار سپاسگزار خواهم شد اگر بر من منت نهاده و مرا از نظرات خود آگاه کنید .
نویسندگی برای من تا کنون بسیار سخت بوده است برای همین نتوانستم پیوستگی لازم را در مطالبم ایجاد کنم.
یکی از مشکلات افرادی مثل من کمال گرایی یا کامل گرایی است یعنی افرادی که دست به اقدام نمی زنند، تا زمانی که در رشته ای کامل شوند تا زمانی که همه مهارتهای لازم را کسب کنند ، شروع نمیکنند.این مدل فکر کردن اشتباه است. به قول استاد شیرمحمدی ما بر روی واژه ترس خود سرپوشی به نام کامل گرایی گذاشتهایم. ما می ترسیم که خود را عرضه کنیم و من تصمیم دارم از این ترس عبور کنم. پس شما هم با من باشید.
اگر می خواهید در زندگی خود تغییرات اساسی حاصل کنید با من همراه شوید . برای ایجاد تغییرات بزرگ قدم های کوچکی بر میداریم گامهای آهسته اما پیوسته. همانطور که در کتاب برتری خفیف و اثر مرکب بیان شده است تغییرات بزرگ حاصل اقدامات کوچک در طول زمان می باشد. یعنی شما گامهایی را به صورت پیوسته در طول چند ماه یا چند سال بر می دارید ،اقدامات کوچکی را به مدت طولانی انجام می دهید و در نتیجه اثر آن را بعد از گذشت زمان می بینید.
پس در این راه باید صبور باشیم نباید خسته شویم ، نتایج خیلی سریع اتفاق نخواهد افتاد. هرکسی که به شما گفت تغییر پایدار خیلی سریع اتفاق می افتد یا خودش ناآگاه است یا قصد دارد از شما سوء استفاده کند .هر چیزی که به سرعت اتفاق بیفتد هر تغییری که زود حاصل شود قابلیت آن را خواهد داشت که خیلی سریع به حالت قبل برگردد .
ما باید عادت هایی در خود ایجاد کنیم رفتار مطلوب مان را به عادت تبدیل کنیم و این عادت ها به ما کمک می کنند تا به نتیجه مطلوب برسیم.
در انتهای مطلب می خواهم کمی درباره کوچینگ صحبت کنم. کوچینگ یک روش است یک متد جدید.
کوچینگ روشی است که به انسان ها کمک می کند خودشان را رشد بدهند توسعه پیدا کنند. کوچینگ یک ابزار است و اگر بخواهم تعریف کلیشهای از کوچه ارائه کنم باید بگویم کوچینگ فرآیندی است که طی آن یک فرد به عنوان کوچ و یک نفر به عنوان مراجع حضور دارند.
کوچ به مراجعه کمک میکند که از نقطه الف به نقطه ب برود ، نقطه الف وضعیت حال مراجع می باشد و نقطه ب وضعیت مطلوب وی است. در این راه کوچ کنار مراجع می ایستد، او را همراهی می کند، با او هم دل می شود. در سختیها کنار اوست. توجه کنید که کوچ کنار مراجع ایستاده است نه پشت سر ، نه پیش رو ، بلکه در کنار اوست.
کوچ سوال می پرسد ، گوش میکند و بازخورد میدهد. از سوالات کوچ ، مراجع به فکر فرو می رود ،اندیشه می کند دچار چالش می شود آنگاه در او آگاهی ایجاد می شود و می تواند راه خود را بیابد.
یک کوچ هرگز به شما راه حل ارائه نمیکند میدانید چرا؟
به دو دلیل این کار را نمیکند:
یکی اینکه شرایط انسانها با همدیگر متفاوت است. اگر دو نفر مسئله یکسان داشته باشند الزاماً راه حل یکسانی نخواهند داشت، پس راه حل هر کس متناسب با نیازها و شرایط خودش خواهد بود و دلیل دوم و مهمتر اینکه کوچ عمیقا اعتقاد دارد مراجعی که روبه روی او نشسته است خودش به اندازه کافی صلاحیت و مهارت و توانایی حل مسئله خودش را دارد فقط نیاز دارد که کسی کنارش باشد .
عملکرد یک کوچ مانند نورافکنی است که مسیر راه شما را روشن میکند اما شما را به دوش نمی گیرد، در کنار شما قرار می گیرد، سوالاتی از شما میپرسد که خودتان از خودتان نمی پرسید.
به شما بازخورد می دهد و در نتیجه بازخوردها و سوالات کوچ شما به همه جوانب کاری که می کنید و همه راه حل هایی که دارید فکر می کنید و در نتیجه بهترین جواب را برای خودتان پیدا می کنید.
حسن دیگر این کار در این است که وقتی راه حل توسط خودتان کشف شده باشد تعهد بیشتری به آن راه حل دارید و علاوه بر اینکه بیشترین تطابق را با شرایط شما دارد امکان انجام دادنش نیز بسیار بیشتر از راهحل است که فرد دیگری به شما ارائه کرده باشد.
در اینجا می خواهم نحوه آشنایی خودم را با کوچینگ اعلام کنم. چیزی که باعث شد من به او کوچینگ علاقمند شوم برخورد با یک جمله به مدت چند ماه در حوالی افراد موفق بود. چند سال پیش وقتی داشتم کتاب های خودیاری و مجلههایی درباره موفقیت و توسعه فردی یا شغلی و مطالبی از این دست مطالعه میکردم یک جمله بشدت توجه مرا به خودش جنگ کرد؛
« افراد موفق کوچ دارند.» برایم جالب بود بدانم کوچ کیست به همین منظور تحقیق کردم و تصمیم گرفتم من هم برای خودم کوچک داشته باشم و این سر آغازی شد برای راهی که الان در ابتدای آن هستم.
تا بعد خدانگهدار
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.